Part 6

Part 6


کوک: خب مگه چیه یه طوری حرف بزنین ماهم بفهمیم


(از الان ات و یونا دوباره کره ای حرف میزنن)


ات: پرووو نمیخوام بگم


کوک: خب نگو

ات :خب نگو( اداشو درمیاره )


کوک :گگگگ

ات :بچه کوچولو

کوک: یه نگاه به خودت بنداز بعد ببین کی کوچولو عه

ات: خب تو کوچولویی دیگه


کوک :عه بچه رو مخم نرو بد میشه هاا


ات :مثلا اگه برم چی میشه


کوک: نزدیک لبای ات میشه جوری که یه تکون می‌خورد لباشو به هم دیگه میخورد


ات:( خشکش زده )


کوک: میتونه به اتاقم ختم بشه

ات :(خجالت کشید )


ات: باشه باشه اصلا من گوه خوردم


کوک: بیشتر بخور


ات :مرگگگگگ


کوک :(خنده )


ات :..............

کوک: هووَ ات

ات :...............


کوک :ناراحت شدی


ات:( سرشو تکون میده )

کوک :خب ببخشید

ات: ............


کوک :بخشیدیم


ات:( سرشو به نشونه نه تکون میده)


کوک میره سمت گوش ات میگه


کوک :حیف میخواستم ببرمت شهربازی ولی حالا که قهری نمی برمت


ات چشماش برق میزنه و با ذوق میگه


ات: آشتی آشتی


کوک :(خنده )

ات: یعنی می‌بریم


کوک: اوهوم


ات :جیغغغغغ هوراااا


لیا :بیشعور یاد بگیر


تهیونگ :وا من تو رو همین الان بردم کافه


لیا :خب ولی اینا دارن میرن شهربازی

تهیونگ: توهم میخوای


لیا: اوهوم


تهیونگ: خب حالا که اینطور شد ماهم میایم

کوک: عه نههه میخواستم با ات تنهایی برممم(تو ذهنش)


ات: هوممم اوکیه کوک نظر تو چیه


کوک: خوبه( لبخند فیک )


ات: پس من برم لباسامو عوض کنم

لیا :منم



(ویو ات )
لباسامونو عوض کردیم رفتم پایین پیش کوک نشستم هرچی صداش میکردم جواب نمی‌داد



ات :کوک (داد )

کوک: ه...ها چیه


ات: دو ساعته دارم صدات میزنم

کوک: آه ببخشید

ات: به چی فکر میکنی


کوک :به این که چقدر تو خوشگلی


ات: (سرخ میشه)

کوک:( خنده)

ات :توهم خیلی جذابی

کوک: ا..اون الان به من گفت جذاب گلیلیلییی عه کوک به خودت بیا یعنی مافیایی ها( تو ذهنش)


کوک: میدونم همیشه جذاب بودم


تهیونگ :اعتماد به سقف که نه به آسمون

کوک :عیی مرگگگ



اسلاید دوم لباس لیا


اسلاید سوم لباس ات
دیدگاه ها (۱)

Part 7

Part 8

گایز لطفا برین به بی تی اس رائ بدین اکسو داره جلو میزنه🙏🏻🙏🏻🙏...

Part 5

پارت ۱۹

ویو ات اخه چرا انقدر از این کلمه متنفره همینژوری داشتم میدوی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط